33.کسی حق ندارد که حلالی را حرام کند. در زمان پیامبر، اعراب جاهلی ازدواج با زن طلاق داده شده پسرخوانده را حرام میدانستند. اما خدا برای ابطال این حکم جاهلی، پیامبر محمد را مجبور کرد تا با زن طلاق داده شده پسر خوانده اش ازدواج کند.
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَیْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاکَهَا لِکَیْ لَا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا ﴿۳۷﴾
و آنگاه که به کسى که خدا بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو [نیز] به او نعمت داده بودى مى گفتى همسرت را پیش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار و آنچه را که خدا آشکارکننده آن بود در دل خود نهان میکردى و از مردم مى ترسیدى با آنکه خدا سزاوارتر بود که از او بترسى پس چون زید از آن [زن] کام برگرفت [و او را ترک گفت] وى را به نکاح تو درآوردیم تا [در آینده] در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان چون آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان خدا صورت اجرا پذیرد (۳۷)
مَا کَانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا ﴿۳۸﴾
بر پیامبر در آنچه خدا براى او فرض گردانیده گناهى نیست [این] سنت خداست که از دیرباز در میان گذشتگان [معمول] بوده و فرمان خدا همواره به اندازه مقرر [و متناسب با توانایى] است (۳۸)
حتی خود پیامبر محمد بخاطر ترس از اینکه مردم بخاطر ازدواج با زن طلاق داده شده پسرخوانده اش، آبرویش را نبرند، سعی کرد که آن دو را دوباره به زندگی مشترک برگرداند ولی بیفایده بود. خدای حکیم مهربان در آیه پیامبر را مورد خطاب قرار میدهد و او را بخاطر ترس از مردم، مورد سرزنش قرار میدهد. این داستان نکته جالبی در بر دارد. حتی خود پیامبر هم نمیتواند حلالی را حرام سازد. اگر قدرت و صدق کلام خدا نباشد، نمیتوان از بعضی رسوم جاهلیت نجات یافت. خود پیامبر نمیتواند حلالی را حرام سازد. این مورد ثابت میکند که کلیه احادیثی که در مورد حرام سازیها از پیامبر نقل شده است؛ بطور کلی باطلند. پیامبر هم مثل سایر مردم یک بشر بود و قدرت و توانایی خیلی از حرام سازیها را نداشت و فقط از آنچه که خدا نازل میفرمود؛ پیروی میکرد.
32.بعضی از آیات قرآن، از برده داری و قوانین برده داری صحبت میکنند. در حالیکه آیات دیگری از قرآن از آزاد کردن برده ها و کنیزها صحبت میکند و برای آن پاداش در نظر میگیرد. این گونه آیات متشابه هستند. یعنی در مورد موضوعات مشابه و مشترکی صحبت میکنند. در نتیجه برای تاویل این آیات باید کل آیات متشابه را در یک موضوع در قرآن در نظر گرفت. انگار که کل آیات متشابه در آن موضوع یک سوره و یا یک کتاب هستند. به همین خاطر وقتی خدا از متشابهات صحبت میکند، کلمه کتاب را بکار می برد.
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۷﴾
اوست کسى که این کتاب را بر تو فرو فرستاد پاره اى از آن آیات محکم [=صریح و روشن] است آنها اساس کتابند و [پاره اى] دیگر متشابهاتند [که تاویل پذیرند] اما کسانى که در دلهایشان انحراف است براى فتنهجویى و طلب تاویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروى مى کنند با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسى نمى داند [آنان که] مى گویند ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسى متذکر نمى شود (۷)
بنابراین جایی که خدا فرموده است، با مشرکان بجنگید؛ باید آیات مشابه دیگر در موضوع جنگ را هم در نظر گرفت. در آیات مشابه دیگر ، جنگ فقط در زمانی مجاز است که به شما حمله شده باشد و خونی ریخته شده باشد. یا جایی که از برده داری و کنیزداری صحبت میشود؛ باید آیات مشابه این موضوع را در نظر گرفت و کل آیات در این موضوع را به عنوان یک موضوع با هم و در کنار یکدیگر در نظر گرفت و با خواندن آیات مشابه دیگر در موضوع برده داری و کنیزداری؛ متوجه خواهیم شد که قرآن با برده داری و کنیز داری مخالف است و حتی برای از بین بردن آن پاداش تعیین کرده است. کسانی که موضوع برده داری و کنیز داری را در قرن حاضر پیش می کشند؛ قطعا وسوسه و شهوت شیطانی خود را نشان میدهند و شیطان بر آنها غلبه کرده است. عملا ما داریم می بینیم که آیات متشابه به طور تکی و منفرد توسط داعش و دولتهایی تاویل میشود که در کار انجام شده قرار گرفته اند و برای توجیه اعمال خویش از آن استفاده میکنند بدون آنکه معنا و مفهوم آیات متشابه دیگر را در نظر بگیرند. کسی که دلش کنیز میخواهد؛ قصد دارد که از آیات متشابه برده داری و کنیز داری سوء استفاده کرده و از آن برای اثبات مقاصد خویش بهره برد. در حالیکه آیات متشابه را باید کلا در نظر گرفت و نه تکی. یا دولتی که مردم خود را اعدام میکند؛ بعد از آن به فکر تطبیق اعمال خود بر قرآن می افتد. غافل از اینکه محاربه در قرآن را باید کلی نگاه کرد و هنگام تصمیم گیری، همه آیات متشابه در این موضوع را در نظر گرفت. قرآن به زبان عربی نازل شده است. اما آیات متشابهش در یک موضوع، به هم ربط دارند. پیروی از متشابهات یعنی فقط یک آیه از یک موضوع مشابه را علم کنید و بقیه آیات قرآن را توجه نکنید. قطعا چنین فردی دنبال به نتیجه رساندن اهداف خود است . یا مثل داعش و دولتهای ظالم دنبال توجیه کشتار خویش هستند.
اما با توجه به وجود آیات متشابه در قرآن؛ خدا هیچوقت دستور به عدم خواندن قرآن برای عموم مردم نداده است و در تمام قرآن خطاب را همان مردم عامه قرار داده است (یا ایها الذین آمنوا؛ یا ایها الناس و یا اهل الکتاب؛ ...). خدا خالق ماست و اگر مردم با خواندن قرآن منحرف میشدند؛ قطعا مخاطب را فقط عده بخصوصی قرار میداد. اتفاقا کسانی از آیات متشابه سوء استفاده میکنند و دنبال فتنه انگیزی از آن آیات هستند که قرآن را کامل نمی خوانند و از قرآن همان آیه را خوانده اند و همان آیه را ( بدون خواندن آیات مشابه دیگر در آن موضوع) دستاویز قرار میدهند. به همین خاطر کسی که مدام و مرتب قرآن بخواند، بهتر قرآن را درک میکند زیرا به آیات مشابه هم بر میخورد و فکر او در مورد خاصی به لغزش نمی افتد.
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿۲۳﴾
خدا زیباترین سخن را [به صورت] کتابى متشابه متضمن وعد و وعید نازل کرده است آنان که از پروردگارشان مى هراسند پوست بدنشان از آن به لرزه مى افتد سپس پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم مى گردد این است هدایت خدا هر که را بخواهد به آن راه نماید و هر که را خدا گمراه کند او را راهبرى نیست (۲۳)
به همین خاطر کسی که واقعا قرآن بخواند و مرتب آن را مرور کند؛ به اشتباه نخواهد افتاد. کسانی منحرف میشوند که در قرآن دنبال عقاید از پیش انتخاب شده خود هستند. معمولا چنین افرادی واقعا قرآن را مطالعه نمی کنند که هدایت شوند؛ بلکه برای وصل کردن عقاید منحرف خود به کلام خدا هستند. بنابراین هیچوقت حاضر به بررسی کل آیات مشابه در یک موضوع نیستند.
31.آیا قرآن برای عامه مردم قابل فهم نیست؟ و آیا فهم آن به عده خاصی محدود شده است؟ در قرآن در آیاتی متعددی، مردم به تفکر و تعمق و تدبر در آیات خدا دعوت شده اند. قطعا خدا دستور بیهوده نمیدهد. حتما قرآن، کلام خدا قابل فهم است که خدا اینچنین دستور میدهد. قرآن حتی توسط مشرکین صدر اسلام هم قابل فهم بود. یعنی آنها که یکتاپرست هم نبودند؛ کلام خدا را می فهمیدند و میدانستند که خدا چه میگوید. حتی خدا مشرکین را در آیه زیر دعوت میکند که در آیات قرآن تدبر و تفکر کنند و خواهند فهمید که اگر اختلافی در این کلام باشد؛ از طرف خدا نیست. افَلا یتَدَبَّروُنَ القُرآنَ وَلَوکانَ مِنْ عِندِ غَیرِ اللّه لَوَجَدُوا فیه اختِلافا کثیرا.
یعنی مردم قرآن را بخوانند و در آن تدبر کنند و آنگاه خواهند فهمید که قرآن از طرف غیر خدا نیست. آنوقت چطوری میتوان گفت که ما مردم عامه توانایی فهم قرآن را نداریم.
بین تدبر و تفکر و تعقل در قرآن با تفسیر به رای تفاوت زیادی وجود دارد. عامه مردم میتوانند کلام را خدا را بفهمند و روی آن تدبر کنند. اما تفسیر به رای یعنی اینکه فرد از قبل ایده دیگری دارد و عمدا کلام خدا را طوری تفسیر میکند که ایده از قبل انتخاب شده اش را تایید کند. برای این فرد اگر ده ها آیه دیگر هم در رد عقیده اش بیاوری، قبول ندارد. به این میگویند تفسیر به رای.
اینکه مردم قرآن بخوانند و آن را بفهمند؛ عده ای آن را به تفسیر به رای تعبیر کنند؛ دقیقا همان مهجور گذاشتن قرآن است.
خدای مهربان در جنبه تحدی، مخالفان را به نوشتن متنی مثل قرآن دعوت کرده است. اگر قرآن کتابی قابل فهم برای مخالفان نباشد و فقط توسط پیامبر و امامان قابل فهم باشد؛ چطوری میتوان به چنین تحدیی فراخواند؟
اصلا هدف از نزول قرآن ؛کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ؛ تدبر و تعقل در آیاتش است. اگر قرآن بطور مستقیم برای مردم قابل فهم نباشد؛ دیگر دعوت به تدبر روی آیات قرآن بی معناست و باید به تدبر در سخنان کسانی که قرآن را میفهمند؛ دعوت میشد.
قرآن مخاطبان زیادی رادر بر دارد.مثلا میفرماید:
یا ایها الذین آمنوا،
یا معشر الجن و الانس،
یا ایها الناس،
یا ایها الذین اوتوالکتاب،
یا ایها النبی و ...
این آیات نشان میدهند که خدای قادر متعال در جاهای مختلف گروههای مختلفی را مستقیم مخاطب قرار داده است. خدا مستقیم با این گروهها حرف میزند و آنان را مخاطب کلام خویش قرار میدهد. مگر میشود که خدا گروهی را مخاطب قرار دهد ولی کلامش مستقیم برای آنان قابل فهم نباشد! و عده دیگری بیایند تا کلامش را برای این گروهها تفسیر و توضیح دهند!
کسی که میگوید قرآن برای عامه مردم قابل فهم نیست؛ یا ایده های او در قرآن نیست و یا اینکه مجبور است که ایده های خود در قرآن را با توجیه و تفسیر به رای بیان کند. در نتیجه وقتی عموم مردم رو به قرآن بیاورند، از ایده های توجیهی و تفسیری و ... روی گردان میشوند و بطلان عقاید باطل آشکار میشود. مثلا اگر یک داعشی ، برای یکبار هم شده است، خودش بدون دخالت شیوخ مذهبی ، قرآن را مطالعه کند؛ خواهد فهمید که قرآن کتاب رحمت است و اساس و رکن تمام آیات قرآنی براساس رحمانیت خدا چیده شده است. او خواهد فهمید که دین اجباری نیست. مطالب کتاب قرآن طوری بغل هم چیده شده است که خواننده را با رحمانیت خدا انس میدهد و هیچوقت چنین فردی به خود اجازه نمیدهد که به دیگران زور گوید.
بخواهیم، نخواهیم ما مردم عادی مخاطب قرآن هستیم و روز قیامت نمیتوان گفت که ما از بزرگانمان پیروی کردیم و آنان قرآن را برایمان بازگو کردند! وقتی مردم مخاطب قرآن قرار می گیرند، خودبخود در مورد مطالب آن هم مسئولند و روی آن بحث و گفتگو انجام می پذیرد. نمیتوان از یک طرف گفت که مردم مخاطب قرآن هستند ولی از طرف دیگر برای مردم نسخه پیچیده شود که نباید مردم روی قرآن نظر دهند ، زیرا ممکن است منحرف شوند!
خدای مهربان هیچوقت دستور لغو و بیهوده نمی دهد. در قرآن زندگی جریان دارد، طوریکه بشارت، وعده و وعید، تهدید، اوامر، نواهی و ... همگی مستقیم به ما انسانها ارتباط دارد. در طول تاریخ هرجا حق دسترسی به کتابهای آسمانی دست عده خاصی افتاد، کتمان و پنهان سازی پیامهای خدا شروع شد. خدا کتابهای آسمانی را برای یادآوری آسان ساخته است. یادآورنده برای خواننده آن. متاسفانه بیشتر مردم از این یادآوریها خود را محروم میکنند. در حالیکه ساختار آیات قرآن طوری تنظیم شده است که واقعا قلبهای مخلصین را بیدار میکند. این یکی از جنبه های کلام خداست و غیر قابل انکار.
قرآن کتاب معما و سحر و جادو نیست. مردم عادی کتابهای شعر حافظ و سعدی و فردوسی و مولوی را خوب می فهمند؛ در حالیکه قرآن بسیار ساده تر از این کتابهای شعر است و چطوری میتوان ادعا کرد که همان مردم قرآن را نمی فهمند. قرآن شعر نیست، سحر و جادو نیست؛ بلکه کلام ساده خداست برای بشری که خدا از نهان او خبر دارد و زبان او را خوب میداند. عموم مردم متاسفانه بنا به رسم غلط، فقط قرآن را تلاوت میکنند و آن را قرائت میکنند و بیشتر مواقع خود را از تدبر و تفکر روی آیات آن محروم میکنند.
« وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ » (القمر، 17)
خدای مهربان قرآن را مایه هدایت، رحمت، بشارت عموم مسلمین نامیده است.
وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ
خدای مهربان چه زیبا میفرماید:
فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿۴۳﴾
پس به آنچه به سوى تو وحى شده است چنگ د رز ن که تو بر راهى راست قرار دارى (۴۳)
وَإِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَلِقَوْمِکَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ ﴿۴۴﴾
و به راستى که [قرآن] براى تو و براى قوم تو [مایه] تذکرى است و به زودى [در مورد آن] پرسیده خواهید شد (۴۴)
خدای مهربان میفرماید که ای پیامبر قرآن ذکری است برای تو و برای قوم تو و بزودی از آن پرسیده خواهید شد (وَإِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَلِقَوْمِکَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ ). کتابی که از آن سوال میشود؛ مگر میشود بدون خواندن آن در این امتحان جواب داد!
قرآن شفای دلهاست. اندرزی از طرف پروردگار و خالق ما که شفا دهنده روان و نفس ماست.
یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿۵۷﴾
اى مردم به یقین براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى و درمانى براى آنچه در سینه هاست و رهنمود و رحمتى براى گروندگان [به خدا] آمده است (۵۷)
موعظه ای از طرف پروردگار که باید گوش داد و فهمید و عمل کرد. حتی اجنه هم به کلام قرآن گوش میدهند و به قول خودشان، آنان را به طرف رشد رهنمون خواهد شد.
قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا ﴿۱﴾
بگو به من وحى شده است که تنى چند از جنیان گوش فرا داشتند و گفتند راستى ما قرآنى شگفت آور شنیدیم (۱)
یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنَا أَحَدًا ﴿۲﴾
[که] به راه راست هدایت مى کند پس به آن ایمان آوردیم و هرگز کسى را شریک پروردگارمان قرار نخواهیم داد (۲)
حرفی که اجنه در مورد قرآن زدند، بسیار پرمعنا و زیباست. نظر آنان در مورد قرآن این است که قرآن به طرف رشد هدایت میکند (یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ) . زیرا هدف از زندگی این دنیا هم رشد است. باید روح خود را رشد دهیم. باید خودمان مصممانه و با دلخواه خویش قرآن را گوش دهیم و آن را بفهمیم و روی آن تدبر کنیم؛ تا روان و نفس ما رشد کند و شایستگی ارتقا به بهشت را داشته باشیم. این حرف اجنه نشان میدهد که متفکران بزرگی در آنان یافت میشود و معنا و مفهوم کلام خدا را درک کرده اند و میدانند که هدف از نزول کتب آسمانی چیست.
مردم عادی در طول زندگی خویش هزاران داستان و فیلم را میخوانند و نگاه میکنند و متوجه هم میشوند. مگر ممکن است که کلام رب خویش را متوجه نشوند. در حالیکه خدا خودش آن را احسن القصص مینامد. خدا از کارگردان هالیوود و بالیوود کمتر که نیست. مردم منظور این کارگردانها را متوجه میشوند. چطوری ممکن است که منظور خدا را متوجه نشوند!
ما هر روزه، پنج وعده در نمازهایمان سوره فاتحه را میخوانیم و قاعدتا باید معنای آن را بدانیم و مفاهیم آن را هر کسی که نماز بجا می آورد ، باید بداند. اگر قرآن قابل فهم نباشد، تکرار این کلمات بی معناست. خدای مهربان در قرآن اوایل هر سوره، سه اسم و یا صفت خویش را بیان فرموده است. الله الرحمن الرحیم. این نشان میدهد که رحمانیت خدا در همه سوره های قرآن نمود دارد.