29.در قسمت قبلی در مورد تعصبات جاهلیت صحبت شد؛ تعصباتی که از حدود تعیین شده توسط خدا تجاوز کند، تعصب جاهلیت نامیده میشود مثل زنده به گور کردن دخترکان. شاید بعضی ها فکر کنند که تعصبات جاهلیت مربوط به قبایل گذشته است و در این عصر کم یافت میشود. اما این تفکر اشتباه است. هر تفکری که از مرز مشخصی رد شد، خودبخود به یک عنصر جاهلی تبدیل میشود. خدا برای دختری که بدون اجازه والدینش ازدواج کند، مجازات در نظر نگرفته است، اما اگر کسی برای اینکار دختر را مجازات کرد؛ از حدود خدا تجاوز کرده است و کسانی که از حدود و مرزهای تعیین شده خدا تجاوز کنند، جایگاه همیشگی آنان جهنم خواهد بود. در اوائل سوره نساء تا آیات 14 ام در مورد حق و حقوق و ارث زنان و یتیمان صحبت می فرماید، اما در نهایت میفرماید:
تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿۱۳﴾
اینها احکام الهى است و هر کس از خدا و پیامبر او اطاعت کند وى را به باغهایى درآورد که از زیر [درختان] آن نهرها روان است در آن جاودانه اند و این همان کامیابى بزرگ است (۱۳)
وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ ﴿۱۴﴾
و هر کس از خدا و پیامبر او نافرمانى کند و از حدود مقرر او تجاوز نماید وى را در آتشى درآورد که همواره در آن خواهد بود و براى او عذابى خفت آور است (۱۴)
معمولا رگ غیرت و تعصب مردم نسبت به زیردستان خود مثل زنان و کودکان بیرون میزند و در آن لحظه از حدود تعیین شده توسط خدا فراتر میروند. یعنی موردیکه خدا از آن گذشته است و چشم پوشی میکند ولی مردم نمی بخشند. به قول معروف پادشاه می بخشد ولی خدمتکار نمی بخشد. خدا خالق آسمانها و زمین رحم میکند و چشم پوشی میکند ولی بنده گرفتار در کره زمین نمی بخشد. این است که چنین افرادی در جهان آخرت گرفتار حدود و مرزهای جهنم خواهند شد و به طور جاویدان در جهنم خواهند بود. به گفته قرآن، زناکار با وجود چهارشاهد، صد ضربه شلاق نمادین دارد؛ اما شیطان بوسیله احادیث سنگسار را اختراع کرد. این یعنی تعدی به حدود خدا. سنگسار در میان یهودیان رواج داشت و از آنجا به میان مسلمانان سرایت کرد. البته مفهوم رجم (سنگسار) در زبان عبری یعنی دورکردن و تبعید یک فرد بوسیله سنگ از یک مکان. میان یهودیان رسم بود که کسی که در ملا عام زنا میکرد، را از محل زندگی خویش برای همیشه میراندند و جهت اینکار او را همراه با سنگ انداختن بیرون میکردند. یعنی سنگسار حتی در میان یهود به معنای کشتن فرد زانی نبود؛ بلکه به معنای تبعید کردن زناکار برای همیشه از آنجا بود. نتیجه میگیریم که احکام شیطانیی که میان مسلمانان رواج پیدا کرد؛ بعدا در حدیث نوشته شد و به این طریق حدود خدا در قرآن به حاشیه کشیده شد. کسانی که حدود خدا را زیر پا بگذارند و کاسه از آش داغتر شوند؛ جایگاهشان همیشه در آتش خواهد بود.
28.برخی مراسمها در میان ما و تصمیمهای زندگی برگرفته از جهل ما انسانهاست. زنده به گور کردن دختران در جاهلیت نمونه بارز این مورد است. تعصب و افراط و تفریط نسبت به وقایع پیش آمده در زندگی برای ما، میتواند ما را به دوران جاهلیت ببرد. شاید زیاد شنیده باشید که پدری دخترش را بخاطر تعصبهای قبیله ای در مورد ازدواج بدون اجازه میکشد. جالب است که اینگونه وقایع مورد تایید طایفه و قوم و فامیل هم قرار میگیرد. یعنی حداقل نود درصد این وقایع، مورد تایید مردم طایفه قرار گرفته است. مثلا بعد از اینکه مردم میشنوند که فلان پدر دخترش را بخاطر ازدواج بدون اجازه کشته است؛ خیلی از مردم میگویند دستش درد نکند! به این طریق این رسم جاهلیت مورد تایید عامه مردم قرار میگیرد. بهتر است به تاریخ زنده به گور کردن دختران در جاهلیت نگاهی بیندازیم. بنی تمیم مالیات وضع شده را به پادشاه حیره نمی پرداخت، جنگ اتفاق افتاد و در نتیجه جنگ، تعدادی از فرزندان این قبیله در جنگ به دست پادشاه حیره اسیر شدند؛ اما بعد از مدتی صلح برقرار شد. بنی تمیم برای بازپس گیری فرزندان خویش رفتند؛ اما بعضی دخترها از برگشتن پیش والدین و قبیله خویش امتناع کردند و ماندن در قصر پادشاه حیره را ترجیح دادند؛ بعد از این واقعه ، تعصب قبیله بنی تمیم جریحه دار شد و آنها نذر کردند که از این به بعد دختران خویش را در همان زمان تولد زنده به گور کنند. زنده به گور کردن دختران در میان آنان رواج یافت و شیطان این کارشان را در نظرشان کار حق و زیبا جلوه داد.
کشتن دختران و یا فرزندان بخاطر نداری و یا ترس از بی آبرویی مثل چنین تعصبی است و این تعصبات از جهل و ترس از بی آبرویی! نشات میگیرد. اعراب جاهلیت فکر میکردند که زندگی و مرگ فرزندانشان دست آنهاست. زیرا آنها نسبت به موقعیت و امور خویش دچار جهل و نادانی بودند. والدین صاحب جان فرزندان خویش نیستند و نمیتوانند هر لحظه که به تعصب آنها برخورد، جان آنان را بگیرند. این یعنی آدمی باید پا را از گلیم خویش درازتر نکند. خدا محدوده و گلیمی برای آدمی در نظر گرفته است. از این گلیم پا را فراتر بگذاری دچار تعصب جاهلیت میشوی.
إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوَى وَکَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ﴿۲۶﴾
آنگاه که کافران در دلهاى خود تعصب [آن هم] تعصب جاهلیت ورزیدند پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت و [در واقع] آنان به [رعایت] آن [آرمان] سزاوارتر و شایسته [اتصاف به] آن بودند و خدا همواره بر هر چیزى داناست (۲۶)
الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئًا إِلَّا أَنْ یَخَافَا أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۲۲۹﴾
طلاق [رجعى] دو بار است پس از آن یا [باید زن را] بخوبى نگاه داشتن یا بشایستگى آزاد کردن و براى شما روا نیست که از آنچه به آنان داده اید چیزى بازستانید مگر آنکه [طرفین] در به پا داشتن حدود خدا بیمناک باشند پس اگر بیم دارید که آن دو حدود خدا را برپاى نمى دارند در آنچه که [زن براى آزاد کردن خود] فدیه دهد گناهى بر ایشان نیست اینست حدود احکام الهى پس از آن تجاوز مکنید و کسانى که از حدود احکام الهى تجاوز کنند آنان همان ستمکارانند (۲۲۹)
همین تعصب جاهلیت گاهی باعث میشود که فرد با دلائل بسیار متقن هم واقعیت را نپذیرد. تعصبات جاهلیت مثل پرده ای روی قلب آدمی می نشیند و در نتیجه افراد حدود خدا را رعایت نمی کنند و حدود خود ساخته خویش را رعایت میکنند. جایگزینی حدود و قوانین خود ساخته بجای حدود و مرزهای تعیین شده توسط خدا؛ همان جاهلیت است.
27.خدای مهربان برای هیچ مردی دو قلب قرار نداده است. این مطلب در آیه زیر بیان شده است.
مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللَّائِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ ذَلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْوَاهِکُمْ وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ ﴿۴﴾
خدا براى هیچ مردى در درونش دو مرکز احساسات ننهاده است و آن همسرانتان را که مورد ظهار قرار مى دهید مادران شما نگردانیده و پسرخواندگانتان را پسران [واقعى] شما قرار نداده است این گفتار شما به زبان شماست و[لى] خدا حقیقت را مى گوید و او[ست که] به راه راست هدایت مى کند (۴)
این آیه نکات جالبی در بر دارد؛ آیه در مورد زنان صحبت نمی کند و در مورد مردان صحبت میکند. این نشان میدهد که زنان ممکن است که دو قلب داشته باشند. البته باید توجه کنیم که قلب در قرآن به معنای مرکز احساسات و مرکز دگرگونی است و در این آیه به معنای قلب فیزیکی که خون را به بدن پمپاژ میکند، نیست. در این آیه نکات جالبی نهفته است. این آیه به ما نشان میدهد که چرا شهادت دو زن ، یک شهادت بحساب می آید. البته این یک نقطه ضعف برای زن نیست؛ بلکه یک تفاوت بین زن و مرد است. بطور مثال اگر یک زن بین چندین فرد باشد و آن افراد در مورد یک موضوع خاص مثلا تجاری و یا یک موضوع روز صحبت کنند؛ آن زن در بین آنان در بیشتر موارد پنجاه درصد توجه اش را به موضوع اختصاص میدهد؛ زیرا از نظر او ضرورتی برای این همه توجه نیست. بنابراین در یک موضوع و یا حادثه پیش آمده، نمی توانند دقیق شهادت دهند و بنابراین خدا شهادت دو زن را مقیاس قرار داده است تا که به کسی ظلم نشود. این که به کسی ظلم نشود، از نظر خدا اهمیتش بیشتر از مسائل دیگر است. زنان در مسائل اجتماعی تمام توجه و احساسات خود را به موضوعات مورد علاقه خویش منعطف میکنند و نسبت به مسائل دیگر توجه کامل و کافی نمی کنند. به همین خاطر مرکز احساسات و دگرگونی زنان ممکن است که دو سویه باشد. برای مثال، بخاطر نگهداری از اولاد خویش، ممکن است که شرایط نامناسبی را پیش شوهر تحمل کنند و حتی بطور نصفه نیمه هم احساسات خود را به آن متمایل کنند. بخاطر احساسات دو سویه ، خدا میفرماید که صفات رذیله مسخره کردن و عیبگذاری بر دیگران ، بیشتر در کمین زنان است؛ به همین خاطر در آیه زیر این خطر بزرگ را بطور ویژه برای زنان بیان فرموده است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۱۱﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند ] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند (۱۱)
این مطالب از نظر علم روانشناسی هم اثبات شده هستند و ما نمی توانیم بخاطر شعارهای فمینیستی؛ تفاوتهای بین زن و مرد و واقعیتهای اینچنینی را انکار کنیم. بنابراین قبول شهادت دو زن به عنوان یک شهادت؛ بخاطر عدم ظلم و اجحاف و اطمینان در جامعه ست. بنابراین این موضوع یک عیب برای زنان بحساب نمی آید و بلکه خدا اینطوری آنان را خلق فرموده است. همین تفاوت احساسات باعث میشود که یک زن و یک مرد زیر یک سقف سالها بتوانند باهم زندگی کنند؛ فارغ از تفاوت عقاید و احساسات.
26.قرآن و سایر کتب آسمانی تغییر و تحولات وسیعی در سرنوشت بشر ایجاد کرده اند. اما بشر متوجه نیست و فکر میکند که خودش تغییرات ایجاد کرده است! اگر وحی و کتب آسمانی نبودند، اکنون بشر نه تنها هیچگونه پیشرفت علمی نکرده بود، بلکه از نظر اخلاقی هم در حد صفر بود. وقتی قرآن را میخوانید و آیات مربوط به برده داری و کنیز و ایتام را مطالعه میکنید، متوجه خواهیم شد که زمانهای قدیم واقعا مردم در زندگی روزمره با این مشکلات رو در رو بوده اند. اما تعلمیات قرآن، آن مشکلات را تا حد زیادی حل کرد. اما اکنون بشر از قرآن ایراد میگیرد که چرا آیات مربوط به برده داری در آن هست! اگر نبود که هنوز بشر خاورمیانه با برده داری سنتی درگیر بود. هر چند اگر برده داری به سبک نوین را تعریف کنیم؛ شاید خود آنان که از قرآن ایراد میگیرند، خودشان اکنون جزو قربانیهای برده داری باشند. ازدواج اجباری، کار اجباری، فرهنگ و سنتهای غلط اجباری در ازدواج و امور دیگر ، بکارگیری افراد در تحقق اهداف سیاسی و جنگهای تسلط طلبانه؛ همگی جزو برده داری مدرن با وزن سبک تر هستند. در قرآن بارها مردم به آزادی بردگان تشویق شده اند. خدا موکدا به مردم توصیه میکند که سایر مردم ضعیف تر و ایتام باید زندگی آزاد و محیط محترمانه ای برای زندگی داشته باشند. اما گروههای مشرک همچون داعش و امثالهم در قرن 21 دوباره به زنده کردن برده داری و کنیزداری اقدام میکنند و این نشان از تسلط شیطان بر این گروهها دارد. خدا برده داری را در قرآن ذکر کرده است که از ریشه کنده شود؛ نه این که دوباره زنده شود. به همین خاطر گروههای داعش و امثالهم دوباره به عصر جاهلیت بر گشته اند. اینکه دولتها و بانکها شرایط را طوری به نفع خود می چینند که کارفرما مجبور شود تا از کارگرانش بیگاری بکشد؛ این خودش نوعی برده داری مدرن است که از طرف سیاستمداران برای کنترل جامعه شکل گرفته است و از بالا به پایین به جامعه تزریق میشود. بالاتر دانستن بعضی نژادها و حزبها از سایر مردم خودش مبدا نوعی برده داری مدرن است که همیشه بوده است.
25.بعضی مسلمانان، زمان روزه ماه رمضان را تغییر میدهند، مثلا میگویند که اکنون تابستان است و هوا گرم است و فصل کارهای ماست و ما نمیتوانیم روزه بگیریم، بنابراین آن را به بعد از فصل کاری موکول میکنیم. شاید باور نکنید که این طریق روزه داری در جاهای مختلفی اتفاق افتاده است و می افتد. در زمان جاهلیت هم ، در حین حج؛ جابجایی ماههای قمری توسط مشرکین انجام می پذیرفت. زمانی که هوا گرم میشد و موسم حج به آن ماههای گرم می افتاد؛ اعراب جاهلیت، ماهها را جابجا میکردند و به این ترتیب حج را به چند ماه بعد که هوا خنک تر بود؛ منتقل میکردند.
إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عَامًا وَیُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِیُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ﴿۳۷﴾
جز این نیست که جابجا کردن [ماههاى حرام] فزونى در کفر است که کافران به وسیله آن گمراه مى شوند آن را یکسال حلال مى شمارند و یکسال [دیگر] آن را حرام مى دانند تا با شماره ماههایى که خدا حرام کرده است موافق سازند و در نتیجه آنچه را خدا حرام کرده [بر خود] حلال گردانند زشتى اعمالشان برایشان آراسته شده است و خدا گروه کافران را هدایت نمى کند (۳۷)